››  
Life_of_Pi_neveshteh

در آخرین بخش از این سلسله‌نوشتارها مطالبی راجع‌به خاستگاه‌های وجودی و روایی سینما به‌عنوان رمان‌ مصور طرح شد و ایده‌هایی نیز دربارهٔ ماهیت رمان و ارتباط وثیق و بی‌سابقه‌اش با خودبنیادی شخص هنرمند بیان شد. در این نوشتار نیز تلاش می‌شود در حاشیهٔ نگاهی به یکی‌از جدیدترین، دیده‌شده‌ترین و بحث‌انگیزترین فیلم‌های سینمایی ساخته‌شده در نظام استودیویی آمریکا، توضیح بیشتری دربارهٔ آن ایده‌ها ارائه شود.

«زندگی پای» ساختهٔ آنگ لی، فیلم‌ساز تایوانی‌تبار آمریکایی است. فیلم‌سازی که «ببر خیزان، اژدهای پنهان» دیده‌شده‌ترین اثرش در ایران است و در کنار ژانگ ییمو، به‌عنوان یکی از پیشگامان آثار رزمی نوین سینمای شرق آسیا شناخته می‌شود اما با ساختن آثاری همچون فیلم جمع‌وجور و نخبه‌پسند «بخور، بنوش، زن، مرد»، ملودرام اقتباسی «حس و حساسیت»، فیلم مناقشه‌برانگیز و خاص «کوهستان بروک‌بک»، اکشن پرهیجان «هالک» و بیگ‌پروداکشن سه‌بعدی «زندگی پای» کارنامهٔ بسیار متنوعی را به نام خود ثبت کرده است.

پای از آن نویسنده که همچون ما مخاطب قصه‌بافی‌های منجر به نجاتش شده می‌پرسد که ترجیح می‌دهد کدام‌یک از این دو قصه حقیقی باشد و وقتی نویسنده پاسخ می‌دهد که ترجیحش آن قصهٔ پر از عناصر غریب و غیرقابل‌باور – به خاطر این‌که داستان بهتری دارد – است پای می‌گوید: «دربارهٔ [وجود] خدا هم همین‌طور است»!

نویسندهٔ این سطور قصد تقلیل دادن جایگاه آنگ لی به تکنیسینی صرف را ندارد اما این تنوع کارنامه، هر کسی را بر آن می‌دارد که در پس چیره‌دستی تکنیک‌پردازانهٔ لی، دنبال مؤلفان واقعی این آثار یعنی فیلم‌نامه‌نویسان و نویسندگان رمان‌های مورد اقتباس این فیلم‌ها بگردد. توجه به این نکته که فیلم‌نامهٔ «زندگی پای» نیز از رمانی به همین نام، نوشتهٔ یان مارتل اقتباس شده ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد که صد سال پس از اختراع سینما و پشت سر گذاشته شدن موضوعات و لحن‌ها و سبک‌های متنوع بیانی در دوره‌های مختلف تاریخ سینما، مقوله‌ای به‌نام رمان هنوز آن‌قدر سر پاست و قدرت دارد که رغبت بزرگ‌ترین سینماگران را نیز برای اقتباس برانگیزد.

علاوه بر این‌ها «زندگی پای» سرنخ‌های متعددی را برای بحث دربارهٔ چگونگی طرح دین/ معنویت/ ماوراء در سینما به‌دست ما می‌دهد. تأکید پای بر ایمان به‌عنوان راه رستگاری و نفی لزوم متدین شدن به دیانتی خاص در صحبت‌هایش با نویسنده‌ای که از طرف ماماجی به او معرفی شده، تشبیه ایمان به خانه‌ای با اتاق‌هایی برای شک، جست‌وجوی او در دوران کودکی برای کشف حقیقت و متدین گشتنِ هم‌زمانش به سه دین متفاوت در مقابل نگاه پوزیتیویستی پدرش، نجات معجزه‌آسایش از غرق شدن و زنده‌ماندنش در آن قایق تک‌افتادهٔ وسط اقیانوس که ناخودآگاه یادآور استدلال امام‌صادق علیه‌السلام در اثبات خداوند برای آن شخص دهری‌مسلک است (بحار الانوار ج۴ ص۴۱/ ج۸۹ ص۲۳۲، توحید صدوق، ص۲۳۲)، استعاره‌گونگی قایق پای از کشتی نوح علیه‌السلام (به‌خصوص آنجایی که پای در خوشآمدگویی به اورانگوتان از اصطلاح «آرک» برای قایق خود استفاده می‌کند)، مونولوگ‌های شبه‌مناجات‌گونهٔ‌ پای در لحظات نفس‌گیر طوفان یا مواجهه‌اش با مرگ قبل‌ از رسیدن به جزیرهٔ میرکات‌ها، بازی‌هایی که فیلمساز در جای‌جای فیلم با روکش قایق و پنهان شدن ریچارد پارکر زیر آن به‌ عنوان استعاره‌ای از شخصیت درونی پای انجام می‌دهد و چندین و چند ایدهٔ دیگر همه کلیدهایی است که زوایای متفاوتی را برای گفت‌وگو دربارهٔ «زندگی پای» ترسیم می‌کنند اما صاحب این قلم می‌کوشد با اشاره به پایان‌بندی فیلم به ادامهٔ مباحثهٔ طلبگی خود بپردازد.

در پایان فیلم وقتی پای حکایت ماجراهایی را که از سر گذرانده برای نمایندگان شرکت بیمهٔ کشتی غرق‌شده تعریف می‌کند و با بهت و ناباوری‌شان مواجه می‌شود، سرگذشت اتفاقاتی را که برایش رخ داده به‌گونه‌ای دیگر تعریف می‌کند؛ داستانی تابع منطق حساب‌گر و ظاهربین بشری و بدون ببر و اورانگوتان و گورخر و کفتار و دیگر اتفاقات حقیقی اما غیرقابل‌باوری که برای پای پیش آمده‌اند.

مهم‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین ایدهٔ فیلم نیز درست همین‌جا مطرح می‌شود. پای از آن نویسنده که همچون ما مخاطب قصه‌بافی‌های منجر به نجاتش شده می‌پرسد که ترجیح می‌دهد کدام‌یک از این دو قصه حقیقی باشد و وقتی نویسنده پاسخ می‌دهد که ترجیحش آن قصهٔ پر از عناصر غریب و غیرقابل‌باور – به خاطر این‌که داستان بهتری دارد – است پای می‌گوید: «دربارهٔ [وجود] خدا هم همین‌طور است»! این سخن اگرچه یادآور سخن طنازانهٔ فرانسوا ولتر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی دربارهٔ لزوم وجود خدا ولو توسط خلق بشری، برای معنا یافتن هستی است اما تمثیل‌وار عمق ظرفیت‌های داستان‌پردازی را نیز بازتاب می‌دهد.

انتخاب‌هایی که فقط وقتی از صافی فردیت و درک صحیح شخص از تجربیات زندگی به‌عنوان تنها ماتریال اولیهٔ درام‌پردازی نشأت گرفته باشد می‌تواند منجر به جاودانگی و تأثیرگذاری آثار هنری نمایشی گردد. به‌نظر می‌آید یکی از مهم‌ترین توقف‌گاه‌های مسیر طولانی هنرورزی طلاب، مباحثه دربارهٔ همین فردیت است.

داستان غریب پای و هم‌راهی‌اش با ببر بنگال اگرچه متعهد به فهم ظاهرگرایانه و محظوریت‌های منطقی نمایندگان بیمه نیست و به همین دلیل پای را مجبور می‌کند سرگذشتی ساده، متناسب با دیدگاه ظاهرگرایانهٔ آن‌ها و بدون رازآلودگی‌های حقیقی (!) برای‌شان تعریف کند، اما چون ریشه در فردیت و خودبنیادی پای دارد و شکلی سرگرم‌کننده، خلاقانه و موجه (پای دلیل زنده‌ماندنش را در اقیانوس در پرداختی دراماتیک، حضور ریچارد پارکر و بیم‌وامید هم‌راهی با او می‌داند) به خود گرفته، معنای عمیق‌تر و کامل‌تری را از سرگذشت زندگی پای به‌تصویر می‌کشد.

«زندگی پای» همچون «ماهی‌بزرگ» ساختهٔ تحسین‌شدهٔ تیم‌برتن، فیلمی در ستایش قصه‌گویی است. هنر قصه‌گویی در کامل‌ترین و عالی‌ترین صورت خود معلول هوشمندی هنرمند در عرصهٔ بدون مرز انتخاب‌های خلاقانه‌اش است. انتخاب‌هایی که فقط وقتی از صافی فردیت و درک صحیح شخص از تجربیات زندگی به‌عنوان تنها ماتریال اولیهٔ درام‌پردازی نشأت گرفته باشد می‌تواند منجر به جاودانگی و تأثیرگذاری آثار هنری نمایشی گردد. به‌نظر می‌آید یکی از مهم‌ترین توقف‌گاه‌های مسیر طولانی هنرورزی طلاب، مباحثه دربارهٔ همین فردیت است.

ردیف کردن اطلاعاتی دربارهٔ ابعاد خیره‌کنندهٔ فنی «زندگی پای» همچون چگونگی به‌کارگیری فناوری موشن‌کپچر و فیلم‌برداری سه‌بعدی یا بازگو کردن اخبار ریز و درشت دربارهٔ جوایز فیلم و رمانِ مورد اقتباس و آمار قابل‌توجهش در گیشهٔ سینماهای جهان و ده‌ها نکتهٔ حاشیه‌ای دیگر که با کم‌ترین جست‌وجویی در اینترنت قابل‌ دسترسی است اگرچه مستقیما به مباحثهٔ طلبگی ما ارتباطی ندارد اما نشان از اهمیت طرح چنین موضوعات و مضامین جهان‌شمولی برای حرفه‌ای‌ترین فیلم‌سازان و تهیه‌کنندگان آمریکایی و جایگاه چنین آثاری در میان مخاطبان جهانی دارد. بی‌جهت نیست که باراک اوباما در سال ۲۰۱۰ در نامه‌ای که برای یان مارتل نویسندهٔ کانادایی رمان نوشت، از او به‌خاطر «اثبات شگفت‌انگیز وجود خدا» و «نمایش قدرت داستان‌گویی» تشکر کرد.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.