اسلام در شبه جزیره عربستان ظهور میکند؛ جایی که به علت آب و هوای سخت و خشکش مردم مجبور به زندگی صحرا نشینیاند و از لحاظ وجود تمدن از فقیرترین جوامع است؛ نه حکومت مستقر و قوی دارد نه دینداری متشکلی در مردم دیده میشود. در جامعه ۱۴۰۰ سال قبل از اسلام، اعتقاد مذهبی مردم شبه جزیره عمدتا به چهار دسته تقسیم میشده است: یهودیت و مسیحیت در برخی از قبایل دیده میشود، تعداد اندکی از مردم حنیفی و پیرو ابراهیماند و اکثریت قبایل مشرکاند، به این معنی که «الله» را خدای خالق میدانند و خدایانی دارای جنسیت را به عنوان محافظان قبایل مختلف میدانند و ۳۶۰ بت از آنان را در کنار سه بت از دختران الله به نامهای لات و منات و عزی در کعبه نگه میدارند.
در جامعه ۱۴۰۰ سال قبل از اسلام، اعتقاد مذهبی مردم شبه جزیره عمدتا به چهار دسته تقسیم میشده است: یهودیت و مسیحیت در برخی از قبایل دیده میشود، تعداد اندکی از مردم حنیفی و پیرو ابراهیماند و اکثریت قبایل مشرکاند.
رسول خدا (ص) در چنین شرایطی کار خود را در مکه و در میان این مردم آغاز میکند؛ مردمی که به اعتقاد برخی مورخان به علت بیسوادی و عجزشان، از سوی اهل کتاب «امّی» خطاب میشوند. برخی از مورخان نیز این عجز از خواندن و نوشتن را در کتب خود آوردهاند. احمد امین از ابن خلدون نقل میکند:
«عرب بیگانهترین مردم از صنعت بوده زیرا ایشان در زندگی بیابانی ریشهدارتر و از عمران و آبادی شهرنشینی دورتر و از صنعت شهری بیگانهتر بودند. ایشان (عرب) محرومترین انسانها از دانش بودند زیرا هر دانشی که به ملکات نفسانی بازگشت میکند و محتاج به آموختن است، قهراً در ردیف صنعت به شمار میآید و گفتیم که عرب از جهت صنعت تهیدست بود و لذا دانش، مربوط به تمدن شهرنشینی بوده که عرب از آن بدور میزیست.»
بلاذری در کتاب «أنساب الأشراف» مینویسد: «وقتی اسلام ظهور کرد در میان قریش فقط ۱۷ نفر سواد نوشتن داشتند». بعد نام تکتک آنها را ذکر میکند.
واضح است که وقتی اوضاع قریش به عنوان بزرگترین و نامدارترین قبیله شبه جزیره به این منوال بوده، وضعیت قبایل دیگر به چه صورت است. چنانکه بلاذری در جای دیگری مینویسد: در «اوس» و «خزرج» نیز کمتر کسی سواد نوشتن داشت تا آنجا که موقع هجرت فقط ۱۱ نفر از ایشان سواد داشتند؛ و به علت کمی سواد به کسی که سه خصلت نویسندگی، تیراندازی و شنا را داشت، «کامل» میگفتند.
بلاذری در کتاب «انساب الاشراف» مینویسد: «وقتی اسلام ظهور کرد در میان قریش فقط ۱۷ نفر سواد نوشتن داشتند». واضح است که وقتی اوضاع قریش به عنوان بزرگترین و نامدارترین قبیله شبه جزیره به این منوال بوده، وضعیت قبایل دیگر به چه صورت است.
علامه سید جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الأعظم این گونه نقل کرده است: «پیامبر نامهای برای قبیله بکر بن وائل فرستاد و در میان این قبیله با آن وسعت، کسی که قادر به خواندن آن نامه باشد، وجود نداشت.» (الصحیح من سیرة النبی الاعظم، جلد ۱، صفحه ۴۹).
البته اعراب در همین دوره به سه علم اهمیت میدادهاند: ۱- شعر ۲- تبارشناسی (علم انساب) ۳- تاریخ (علم الأیام _ علم العرب). علت آموختن و نگهداری این علوم را تاریخ یعقوبی چنین نقل میکند: «اعراب پیش از اسلام این علوم را به صورت شفاهی و سینه به سینه به یکدیگر منتقل میساختند، نه به صورت کتابت و نوشتن؛ و علت رشد این علوم همانا آشنایی با مفاخر خود بوده تا بتوانند بر یکدیگر به امتیازات موهومی افتخار کنند و فخر بفروشند. (تاریخ یعقوبی جلد ۱، صفحه ۲۶۲). اگرچه این علوم در عصر جاهلیت نسل به نسل و با تلاش بسیار منتقل میشده است ولی این انتقال شفاهی مصون از تحریف و کم و زیاد شدن نبوده است.
همه موارد بالا نشان از بیتوجهی اعراب به نوشتن و خواندن به عنوان محمل انتقال علم و معرفت و توجه خاص آنان به رسوم عشیرهای و شعر و شاعری و نشان دادن برتریهای قبیلهای خود دارد. رسول خدا در چنین جامعهای باید ابتدا نگاهها را از قبیلهگرایی و رسوم جاهلی برگرداند سپس معرفت را به ذهن و روان مردم بچشاند.
در مرحله اول لازم است که جامعه از گمراهی خارج شود و در مرحله دوم وظیفه رسول، ایجاد همراهان و محملی است تا معرفتی که از سوی خداوند برای رستگاری انسان تا قیامت آمده را بدون کاست و بیپیرایه به نسل و ادوار بعد برساند. برای مصون ماندن از تحریف، بایست این معرفت مکتوب شود تا از خطاهای ذهن انسان و فراموشی آسیب نبیند. قرآن نیز این امر را از وظایف پیامبر (ص) برمیشمرد. در سوره مبارکه جمعه، آیه ۲ میفرماید: «اوست آن کسی که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»
در مرحله اول لازم است که جامعه از گمراهی خارج شود و در مرحله دوم وظیفه رسول، ایجاد همراهان و محملی است تا معرفتی که از سوی خداوند برای رستگاری انسان تا قیامت آمده را بدون کاست و بیپیرایه به نسل و ادوار بعد برساند. برای مصون ماندن از تحریف، بایست این معرفت مکتوب شود تا از خطاهای ذهن انسان و فراموشی آسیب نبیند.
ضرورت این تدوین و مکتوب شدن، در کنار خارج شدن مردم از گمراهی توسط کلام الهی نیز بر شمرده میشود و قسم به قلم و آنچه که مینویسند ارزش و اهمیت آن را گوشزد کرده، نگاه متفاوتی به مقوله نوشتن و کتابت ایجاد کرده است. تأکید قرآن بر حقانیت و وحیانی بودن کلام رسول خدا نیز در سوره مبارکه نجم (که سورهای مکی است) تلقی خاصی نسبت به کلام رسول ایجاد کرد؛ کلام او کلامی بود متفاوت، از روی هوا و هوس بر نمیخواست و جز وحی الهی نبود. ایجاد این تلقی، زمینهساز حساسیت و تلاش برای حفظ بیانات رسول خدا بود و البته جایگاه ویژه ایشان در میان مسلمانان و کلام پخته و شیوای وی در هر جا و موضعی این تلقی و تلاش را ریشهدارتر و گستردهتر میساخت.
در این میان تأکیدات ایشان بر نوشن نیز به این روند میافزود. بیان رسول خدا در تمثیلی مناسب با فرهنگ عرب که علم را صید و شکاری میداند که با نوشتن گرفتار میشود یا تأکید بر اینکه علم را با نوشتن به بند باید کشید، همه و همه نشان از تکرار بسیار این سخن و تأکید ایشان بر این ضرورت دارد.
پیامبر (ص) البته خود نیز با قرار دادن جوایز و تشویقهایی مسلمانان را به کتابت حدیث دعوت میکرد. یکی از شیوههای ترغیب اصحاب به نوشتن این بود که اگر کسی چهل حدیث از رسول خدا را نوشته و حفظ کنند بزرگترین پاداشهای اخروی یعنی آمرزش گناهان، اعطای ثواب شهدا، شفاعت در قیامت و مبعوث شدن در آن روز به عنوان فقیه و عالم را کسب خواهد کرد.
بیان رسول خدا در تمثیلی مناسب با فرهنگ عرب که علم را صید و شکاری میداند که با نوشتن گرفتار میشود یا تأکید بر اینکه علم را با نوشتن به بند باید کشید، همه و همه نشان از تکرار بسیار این سخن و تأکید ایشان بر این ضرورت دارد.
البته تلاش رسول خدا (ص) بر حفظ آموزههای وحیانی تنها به گفتار ایشان محدود نمیشود. از تاریخ میتوان برداشت کرد که ایشان جلسات آموزشی خود را در ابتدای بعثت از خانه ارقم در نزدیکی کوه صفا آغاز کرد. اما از عدم آشنایی عرب با کتابت میتوان این گونه دریافت که در آن زمان زمینه چندانی برای کتابت وجود نداشته است و پس از هجرت و افزایش یاران رسول (ص) این امکان فراهم آمده است. پیامبر (ص) در جنگ بدر در کنار فدیه راه دیگری را در برابر مشرکین گذاشت که هر کس باسواد باشد و بتواند ۱۰ مسلمان را نوشتن و خواندن بیاموزد آزاد میشود.
این تلاش برای حفظ کلام پیامبر که همان وحی است از سوی شخص ایشان به مواردی مانند بالا محدود نمیشود بلکه ایشان در مواردی امر به نوشتن برخی احادیث کردهاند. در تاریخ، «امالی» پیامبر اسلام نقل شده است که پیامبر به برخی از اصحام مانند علی (ع) و سلمان و ابوذر احادیثی را املا کرده و آنها مینوشتند تا این متون برای نسلهای بعد به یادگار مانده است.
پیامبر (ص) در جنگ بدر در کنار فدیه راه دیگری را در برابر مشرکین گذاشت که هر کس باسواد باشد و بتواند ۱۰ مسلمان را نوشتن و خواندن بیاموزد آزاد میشود.
با این وجود، پیامبر (ص) به این امر اکتفا نکرده و در مواردی خود دست به قلم بردهاند و برای برخی نامه نوشتهاند تا ضمن ابلاغ برخی از مسائل به افراد یا قبایل، این حرفها مکتوب شده و برای ابلاغ به نسلهای بعد باقی بماند.
اقدامات پیامبر (ص) در طول دوره ۲۳ ساله رسالتشان ضمن زدودن چهره جهالت از جامعه باعث شد توانایی خواندن و نوشتن گسترش یابد و کلاسهای درس و فراگیری علم در مساجد ۱۳ گانه مدینه بر پا شود.
لازم به ذکر است که بررسی کتابت حدیث در زمان پیامبر اسلام (ص) نیازمند مطالعه و نگارش دیگری است که در نوشتار بعدی از ستون سیر انتقال معارف به آن پرداخته خواهد شد.