آستین در تقسیمبندی اولیهاش، سه تفاوت عمده را میان اظهارات اخباری و انشایی در نظر گرفته است:
۱. معمولاً در جملات انشایی از افعال خاصی که معادل وعده دادن، امر کردن، سؤال پرسیدن، درخواست کردن و… هستند استفاده میکنیم.
۲. اظهارات اخباری صدق و کذب پذیرند، در حالی که جملات انشایی را به دو دسته مناسب و نامناسب تقسیم میکنیم؛ به عنوان مثال کسی که در موضع امر و نهی نباشد و با این حال دستوری صادر کند، موضع او را نه دروغ، بلکه نامناسب با موقعیت خود و مخاطبش ارزیابی خواهیم کرد.
۳. اظهارات انشایی از جنس فعل و عمل هستند، اما جملات اخباری معمولاً بیانگر توصیف یا حکم به وجود یا عدم یک نسبت خواهند بود.
آستین خیلی زود از این تقسیمبندی گذر کرده و تفاوتی میان اظهارات اخباری و انشایی مشاهده نمیکند. بر اساس نگاه جدید این فیلسوف:
اولا) برای تمام جملات اخباری نیز نوع خاصی از افعال به کار میروند و تمام نسبتهای ربطی و سلبی مندرج در کلمات و نیز عبارات توصیفی هر زبان، قابل احصاء بوده و از این جهت تفاوتی میان جملات اخباری و انشایی وجود ندارد.
ثانیا) وصف مناسب و نامناسب در مورد بعضی از جملات اخباری هم کارآمد بوده و اساساً گزارههایی که به اصطلاح سالبه به انتقاء موضوع هستند- مثل این که بگوییم پسر علی دانشجوست و حال آنکه علی اصلاً پسر ندارد- نیز متصف به عناوین مناسب و نامناسب، و نه صادق و کاذب خواهند بود.
نتیجهای که اکنون آستین به آن دست یافته این است که همه اظهارت ما از جنس فعلی به نام سخن بوده و ما هنگام سخن گفتن، مرتکب عملی به نام «افعال گفتاری» میشویم. او با تفصیل هر سخن به سه رکن متفاوت، افعال سه گانه زیر را به ما معرفی میکند:
۱. فعل تلفظی (Locutionary Act)
۲. فعل مضمون در سخن (Illocutionary Act)
۳. فعل ناشی از سخن (Perlocutionary Act)
سطح اول همان اداء کلمات است و سطح دوم، مضمون و بار معنایی مندرج در کلام و سطح سوم تأثیری که از کلام بر مخاطب به جای خواهد ماند. مثلا وقتی میگوییم «علی بیا»، در اینجا کلمات «علی» و «بیا»، فعل تلفظی هستند و هیأت آمرانه مندرج در کلام، فعل مضمون در سخن است و تأثیری که علی از این سخن خواهد پذیرفت، فعل ناشی از سخن نامیده میشود.
آستین محور بحث دربارۀ افعال گفتاری را بر بخش دوم متمرکز میکند؛ چرا که بخش اول منحصر به حروف و کلمات و معانی لغوی آنها بوده و سطح سوم نیز به مخاطب و واکنش او باز خواهد گشت. اما بخش میانی این تقسیم، که مضمون و دلالت هر سخن است، همان افعال گفتاریای هستند که با سخن ما محقق میشوند و به خودی خود و صرف نظر از تقسیم سنتیشان به دو گونه اخباری و انشایی، واجد اثر و معنایی فاعلی و مؤثر در جهان خارجِ از کلمات خواهند بود.
آستین این مهلت را نیافت که نظرش را بسط دهد و پس از مرگش جان سرل تلاش کرد تا ضمن اعمال اصلاحاتی مختصر در تقسیمبندی استاد، نظریه او را توسعه دهد. نکته جالب توجه در کلمات سرل اینجاست که او قوام فعل گفتاری را مبتنی بر دو عاملِ «قصد گوینده» و «ابزار زبانی استعمال شده» میداند.
توجه به تأکید سرل بر محوریت قصد گوینده، در کنار بازخوانی نظرات آستین درباره یکسان بوده انشاء و اخبار، تقسیمبندی سنتی مندرج در میراث علوم بلاغی حوزههای علمیه را در ذهن تداعی میکند؛ تفتازانی در «مطول» بر این نکته تأکید دارد که اخبار و انشاء تابع قد اعتبارکننده خود هستند. او از اظهاراتی که در هیأت امر بوده و معانی و مدالیل غیرامری دارند، نمونههایی ارائه میدهد تا این نکته ظریف را یادآور شود که در علوم بلاغی، هر صیغۀ امری لزوماً و صرف نظر از مضون سخن و موقعیت گوینده و مخاطب، نمیتواند واجد معنای امر باشد.
به عنوان نمونهای بر گرفته از کلام تفتازانی، میتوان به آیه «اعملوا ما شئتم» (فصلت/۴۰) اشاره کرد که امر مندرج در آن به معنای تهدیدِ مخاطب و نه در معنای حقیقی امر و طلب انجام فعل از سوی گوینده به کار رفته است. نمونه دیگر را در آیه «فأتوا بسورة من مثله» (بقره/ ۲۳) مشاهده میکنیم که امر به معنای تعجیز و ناتوان نشان دادن مخاطب و با علم به عدم امکان تحقق خارجی متعلق آن به کار رفته و به هیچ روی یک طلب حقیقی به شمار نمیرود.
این نمونههای سنتی به ما نشان میدهند که در نگاهِ عالمان علوم بلاغی ما نیز قوام هر گفتار و اثر فعلی و عملی آن، به مقاصد گوینده وابسته بوده و راه درک این مقاصد نیز توجه به همان بخشی از کلام است که آستین آن را فعل مضمون در سخن نامیده است.
همچنین، میدانیم که نمونهای مثل «کتب علیکم الصیام» (بقره/۱۸۵)، با آنکه در هیأت خبری به کار رفته دارای معنی، مضمون و دلالت امری بوده و با نظر به مقصود و موقعیت گویندهاش، ضرورت تحقق فعل تقریر یافته (صیام) را نمایان میسازد. از اینجا میتوان گفت نظر آستین در به هم زدن تلقی سنتی از تفاوت انشاء و اخبار بر اساس هیأتها و کلمات اختصاصی هر یک از آنان، پیشتر در سنت اسلامی وجود داشته و عالمان علوم بلاغی با نظر به آیات قرآن کریم، که خود را متصف به بلاغت آشکار میداند، فهم عرفی و در عین حال خردپذیری از زبان و حوزه کارآمدی آن داشته و تقسیمات جالب توجهی در این زمنیهها ارائه دادهاند.
با این حساب میتوان گفت اینکه اخبار و انشاء نه تابع هیأت کلام، بلکه وابسته به مقصود گویندهاند، نظری است که در دو نگاه تحلیلی/ زبانی امروز- دستکم در محدوده نظرات سرل و آستین- و نیز نگاه بلاغتشناسی سنتی بر آن تأکید شده است. اما اینکه اساسا جمله خبریای در خارج وجود نداشته و هر چه هست از سنخ فعل و انشاء است، بحثی است که میتواند محور گفتوگوی آینده ما قرار گرفته و شماره بعدی این سلسله نوشتار را به خود اختصاص دهد.