پیش از انقلاب اسلامی، زنانی که مایل بودند دروس حوزوی را بخوانند، عموما یا نزد محارم خود مانند پدر، برادر یا همسری که طلبه بود درس میخواندند، یا اگر امکان داشت، همراه با یک همدرس نزد امام جماعت محل. انگیزه این زنان از تحصیل علوم دینی، عمدتا همان تحصیل علوم دینی بود و نه بیش از آن.
پس از انقلاب، با توجه به این:که اسلام علمآموزی را بسیار تشویق نموده و آن را منحصر به مردان نکرده است، و از سوی دیگر، نیازهای فکری اعتقادی و عملی زنان در جامعه اسلامی و لزوم تربیت مبلغان و مدرسانی که آشنایی کافی با این مباحث داشته و بتوانند به راحتی با نیمی از جامعه سخن بگویند و ارتباط برقرار کنند، ایجاب میکرد شرایطی مناسب برای تحصیل علوم دینی بانوان فراهم گردد. بنابراین اولین مدرسه علمیه ویژه بانوان در قم با نام مکتب توحید شکل گرفت و طی سالها بسیار گسترده شد. امروز این مدرسه با نام جامعة الزهرا شناخته میشود که هر ساله هزاران طلبه فارغ التحصیل در سطوح مختلف دارد.
مدارس علمیه متعددی نیز در اکثر شهرهای کوچک و بزرگ کشور تأسیس شدهاند و مسئله دوری راه را برای بانوان طلبه حل کردهاند.
پیش از انقلاب اسلامی، زنانی که مایل بودند دروس حوزوی را بخوانند، عموما یا نزد محارم خود مانند پدر، برادر یا همسری که طلبه بود درس میخواندند، یا اگر امکان داشت، همراه با یک همدرس نزد امام جماعت محل. انگیزه این زنان از تحصیل علوم دینی، عمدتا همان تحصیل علوم دینی بود و نه بیش از آن.
اما چرا زنان وارد این مدارس میشوند؟ هنوز هم انگیزهشان صرفا همان تحصیل علوم دینی است یا انگیزههای دیگری هم به آن علاوه شده است؟ به نظر نمیرسد تا کنون تحقیق و پژوهشی در این مورد انجام شده باشد. البته هنگام مصاحبه شفاهی با داوطلبان، این سؤال هم از جمله پرسشهایی است که دختران و زنانی که تمایل به تحصیل دروس حوزه دارند، باید به آن پاسخ بدهند.
شاید با توجه به پاسخ داوطلبان به این پرسش بتوان انگیزههای مختلفی را دستهبندی نمود. میگویم «شاید»، زیرا ممکن است انگیزه طلبه هنگام مصاحبه و در خودآگاهش، با انگیزه واقعی در ناخودآگاهش، تفاوتی اندک تا بسیار داشته باشد. با این حال مبتنی بر هر یک از این پاسخها، میتوان انگیزه دختران و زنان برای تحصیل علوم دینی را در این چند مورد کلی دستهبندی کرد:
۱. بسیاری از دختران و زنان به دلیل تمایل به زیستی دینمدارتر و مؤمنانهتر و همچنین کسب آرامش قلبی بیشتر در پی آن، به تحصیل علوم دینی روی میآورند، حتی اگر پیش از آن مدارک علمی آکادمیک دانشگاهی نیز کسب کرده باشند. البته به درستی نیز باید اذعان نمود که فضای حوزه میتواند علاوه بر افزایش اطلاعات دینی، امکان زیست مؤمنانهتر را فراهم آورد. البته وظیفه حوزه هم فراهم آوردن شرایط و بسترهاست، و چگونگی بهرهگیری طلبه به اراده و همت خود وی بستگی تام و تمام دارد.
۲. گروهی از فارغ التحصیلان دانشگاهی که پاسخ پرسشهای خود را در محیط دانشگاه نیافتهاند، به دنبال پاسخ به فضای حوزه وارد میشوند. به زعم این گروه حتی اگر علمی که در حوزه میخوانند لزوما دینی نباشد، حداقل اطلاعات دینی مذهبی ایشان را بالا برده و محیط مذهبی نیز به کسب آرامش درونی هنگام علمآموزی بسیار کمک مینماید.
برای این گروه، دو نکته بسیار مهم است. یکی آنکه بفهمند علمی که در دانشگاه آموختهاند، چه نقشی در بهبود شرایط زندگی خلق خدا ایجاد میکند، و نکته دوم به نیاز شخصی خودشان مربوط میشود. از این رو که به اولیهترین پرسشهای اعتقادی و فکری آنها در دانشگاه پاسخی داده نشده و احساس سردرگمی میکنند، تحصیل علوم دینی را برای این مسئله مفید میبینند. چنین است که خوشبختانه با توجه به تخصصی شدن دروس حوزههای خواهران به ویژه در سطح سه، مانند تفسیر قرآن، فقه و اصول، تاریخ اسلام و… هر ساله شاید اشتیاق روزافزون فارغ التحصیلان دانشگاهها برای ورود به حوزه در مقاطع مختلف تحصیلی هستیم.
۳. برخی نیز فارغ از این که تحصیلات غیرحوزوی داشته یا نداشته باشند، حضور در فضای آموزشی پژوهشی را میپسندند و علایق علمی خود را در علوم دینی جستجو میکنند. حتی دیده میشود که فارغ التحصیلان علوم انسانی دانشگاهها به نیت دینی کردن دروس خود وارد حوزه میشوند.
۴. با توجه به اینکه در برخی مدارس میتوان دروس را غیر حضوری نیز خواند، تحصیل علوم دینی برای زنانی که عموما مشغول به همسرداری و فرزندپروریاند، بسیار مطلوب مینماید.
بسیاری از دختران و زنان به دلیل تمایل به زیستی دینمدارتر و مؤمنانهتر و همچنین کسب آرامش قلبی بیشتر در پی آن، به تحصیل علوم دینی روی میآورند، حتی اگر پیش از آن مدارک علمی آکادمیک دانشگاهی نیز کسب کرده باشند.
۵. با افزایش حضور زنان در اجتماع و کسب جایگاههای اجتماعی، نیل به این موقعیتها دیگر صرفا با ادامه تحصیل در دانشگاه میسر نخواهد بود و تحصیل در حوزه نیز گزینه مطمئنی برای یافتن یک موقعیت خوب اجتماعی است. این امر به ویژه در شهرهای کوچکتر و دورتر از مراکز استان بیشتر به چشم میخورد. به هر صورت از نظر عموم مردم و مسئولان، اعتماد به یک طلبه به جهت خواندن درس دین، بیشتر است.
۶. بالا رفتن سن ازدواج در جامعه، ادامه تحصیل دختران را به دنبال دارد. بنابراین، خانوادههایی که به هر دلیلی مخالف ادامه تحصیل دخترانشان در محیط دانشگاه هستند، عموما با تحصیل در مدارس علمیه مشکلی ندارند و حتی مشوق دختران یا زنان نیز هستند.
۷. گروهی که در سنین بالا وارد مدارس میشوند، چون فرزندانشان بزرگ شدهاند، وقتی یافتهاند برای پیگیری علاقه سابقشان به تحصیل، و طبیعتا در این سن فراگیری علوم دینی را نسبت به علوم دانشگاهی بیشتر میپسندند.
باید به این نکته توجه داشت که انگیزه مردان از ورود به مدارس علمیه غیر از مورد اول و دوم، بسیار متفاوت با زنان است. زنان با ورود به این عرصه چندان دنبال موقعیتهای شغلی که طلبگی ایجاد میکند نیستند، چنان که قرار نیست امام جماعت یا قاضی شوند. هر چند امکان دارد مبلغه، مدرس، محقق و مربی علوم دینی در مدارس، دانشگاهها و جوامع زنانه شوند، اما در عین حال دو نقش مادری و همسری خود را فراتر از علمآموزی میبینند و بیشتر مایلاند با کسب علوم دینی، توانایی بهتری در ایفای این دو نقش در زندگی خود بیابند.
پاسخ این پرسش را که آیا هر گروه به دنبال انگیزههایش، به هدف خود رسیده یا خواهد رسید، باید در آینده جستوجو کرد.
عکس: حامد آقاجانی
بر اساس انگيزه هاى شمرده شده در متن، فرد به انگيزه ايجاد ارزش افزوده اى براى خود وارد حوزه علميه مى شود. اين ارزش افزوده ها در شش مورد از موارد بالا صرفا شخصى است يعنى موجبات رضايت بيشتر فرد از خود را به همراه دارد و در يك مورد (شماره ۵) برخاسته از جامعه است. با اين وصف يك پرسش اساسى آن خواهد بود كه انگيزه پايه گذاران و سياست گذاران حوزه هاى علميه خواهران تا چه اندازه همرنگ انگيزه هاى ورود خواهران به اين حوزه هاست و ديگر آن كه واحدهاى درسى ارايه شده در دوران آموزش خواهران تا چه ميزان برآورده كننده اين نيازها است. خواننده محترم مى داند كه با گذراندن دو واحد ريشه هاى انقلاب و يا قانون اساسى يك طلبه همان قدر با حقيقت انقلاب بيگانه خواهد بود كه در گذراندن همين ميزان با معارفى چون نهج البلاغه و اخلاق.
پرسش خوبی را مطرح کرده اید. اما پاسخگوی این پرسش طبیعتا نویسنده یا طلبه نیست…